دل می زنم به دریا، دریا نمی پذیرد / جان می دهم به یارم، آن را نمی پذیرد
در هر سحر نگاهم بر آسمان نشسته ست / هر خواهشی نمودم، از ما نمی پذیرد
با هر طریقتی دل خود را بیازموده ست / عقل غریزی از آن، بیجا نمی پذیرد
با هر سخن سکوتی، با هر قدم نگاهی / بی حکمت و درایت، دنیا نمی پذیرد
با هر دلی نشستم، نقشی ز خود نهادم / لیکن یقین نمودم، هر جا نمی پذیرد