به نام خدا
خلاصه پایان نامه: الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در اندیشه امام خمینی
خلاصه کننده: محمدجواد قاسمیان نیک،
درس توسعه و جهانی سازی، ترم 11، 1400
استاد درس: دکتر حسن بشیر
منبع: افخمی اردکانی، مهدی (1390)، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در اندیشه امام خمینی (ره)، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه یزد، 249 صفحه
معرفی کلی
از دو قرن گذشته که جامعه ایرانی با تمدن ناملموس غرب و دست آوردهای آن آشنا شده است، در هر دوره زمانی دیدگاههای متفاوتی در خصوص نحوه برخورد با آن اتخاذ شده است که به صورت کلی میتوان آنها را به سه دسته بزرگ تقسیم نمود: تسلیم شدن کامل، نفی کامل تمدن غرب و پذیرای گزینشی از آن. دو دسته ابتدایی قبل از انقلاب اسلامی و دسته سوم از پیامدهای انقلاب اسلامی است. پس از انقلاب اشکال مختلف استفاده گزینشی از الگوی غربی عمدتا در مسائیل اقتصادی اجرا شد که بدلیل نارساییها و ضعف عدیده، یا ناکارآمد بود و یا سبب عدم پیشرفت گشت. فلذا رهبری دهه چهارم انقلاب را دهه پیشرفت وعدالت خوانده و با الگوی بومی «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» مسئولین و جامعه علمی را به سمت الگوی بومی سوق دادند.
سوال اصلی این پژوهش اینجاست که «آیا اندیشه و سیره عملی و نظری امام خمینی به عنوان اندیشمند نوگرایی اعتدالی، میتواند الهام بخش تدوین الگوی مذکور باشد یا خیر؟» به همین جهت برای یافتن مبانی، شاخصها و ویژگیهای اصلی پیشرفت از منظر امام خمینی، پس از بیان مسئله و ادبیات تخقیق، نگاه نقادانه ایشان نسبت به غرب تبین گشته و با در نظر گرفتن مبانی معرفت شناختی، روش شناختی، هستی شناختی و انسان شناسی ایشان، شاخصهای کلی پیشرفت از منظر وی به لحاظ اعتقادی، رفتاری و راهبردی مورد بررسی قرار گرفته است.
هدف و اهمیت طرح این مسئله اینجاست که بنا بر نظر مقام معظم رهبری، اکنون نیازمند برنامه ریزی و طراحی یک الگوی جامع و کلان برای پیشرفت همه جانبه جمهوری اسلامی و ایدئولوژی مبتنی بر آن بوده و با توجه به ظرفیت گفتمان سازی عظیم اندیشه و نظرات امام خمینی، میتوان به پاسخ مسئله تاریخی «چه باید کرد؟» رسید. با توجه به اینکه در موضوع تحقیق، ادبیات پراکندهای آفریده شده است، اما نوآوری آن بسیار بالا بوده و با تکیه بر بیانات و تقریرات امام خمینی، با استفاده از روش توصیفی سندی جامع و الگوی منسجم پدید آمده است، تحقیق دارای درجه اعتبار بالایی است.
تقسیم بندی فصول این پژوهش به صورت زیر است:
فصل اول، کلیات تحقیق: تعریف موضوع، سابقه تخقیق، سوالات پژوهشی، تبیبن مفاهیم کلیدی، روش تحقیق و سازماندهی تحقیق
فصل دوم، مفهوم شناسی الگوهای پیشرفت اجتماعی: الگوهای غربی پیشرفت، امام خمینی، غرب و پیشرفت و نتیجهگیری
فصل سوم، آسیب شناسی توسعه غربی و امکان سنجی الگوی توسعه بومی (پیشرفت): مفاهیم و تعاریف، ویژگیهای کلی الگوهای توسعه، آسیب شناسی توسعه، پیشرفت به مثابه الگوی بومی توسعه ایران و جمع بندی و نتیجه گیری
فصل چهارم، امام خمینی و مبانی فکری پیشرفت و تعالی: معرفت شناختی امام خمینی، روش شناختی امام خمینی، جهان بینی و هستی شناسی امام خمینی، انسان شناسی امام خمینی، امام خمینی، توسعه و ویژگیهای پیشرفت و جمع بندی و نتیجه گیری
فصل پنجم، الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت در اندیشه امام خمینی: الگوسازی امام خمینی، امام و اصول راهبردی پیشرفت، امام و گفتمان نوسازی بعد از انقلاب اسلامی
فصل ششم، امام، ابعاد، ویژگیها و شاخصههای اصلی پیشرفت: مقدمه، تبین مفاهیم، امام و الگوی سیاس پیشرفت، امام و الگوی اقتصادی پیشرفت، امام و الگوی فرهنگی پیشرفت، امام به مثابه الگو، سخن پایانی، پی نوشتها و منابع و مآخذ
تلخیص
فصل اول، کلیات تحقیق
تعریف موضوع
پس از انحرافات مختلفی که در قرن اول هجری پس از وفات حضرت رسول اکرم صلالله علیه وآله رخ داد و به همین منوال در قرون بعد اختلافات اعتقادی مختلف در جامعه اسلامی صورت پذیرفت. تفکر دینی به صورت قابل ملاحظهای دچار تعدد رویه گشت. این موضوع به علاوه افزایش مرزهای جغرافیایی تا نزدیکی اروپا، سپس بوجود آمدن نهضتهای ترجمهای از منابع و متون فلسفی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تمدن غرب شد. پس از قرن روبه افول رفتن تمدن اسلامی گذشته و تفوق ورشد تمدن نوین غربی، این موضوع به شدت روبه افزایش رفت. حکومتهای ضعیف و سر سپرده، نخبگان غربگرا و روشنفکران تحصیل کرده در غرب، سبب ایجاد شکافی عمیق در بین جامعه اسلامی شدند. سپس با سرکار آمدن حکومتهایی در زمان مشروطه، صدای طبل غرب گرایی در ایران بسیار بالا گرفت و در نهایت باعث رخنه و نفوذ و روی کار آمدن دولتهایی تماما غرب گرا شده که بدنبال رسیدن به توسعه و پیشرفت مد نظر جامعه غربی بودند. (ص 2 و 3)
اما نخبگان و عالمان سنتی و بعضا نوگرا، معمولا نگاهی منفی به این جریان داشتند. از بین این اندیشمندان دینی امام خمینی با فهمی دقیق و هوشیاری منحصر به فرد با استفاده از معارف دست اول اسلامی وبا دارا بودن فهمی تاریخی و سیاسی، همت گمارده و احیاگر اصول اسلامی ودینی شد. با بروز انقلاب اسلامی و در میان ناباوری نخبگان سیاسی و اجتماعی، تمدنی جدید پایه گذاری شد. سپس با مدیریت ایشان و مقام معظم رهبری از دوران خاص و بزنگاههای مختلف عبور کرد و وارد دهه چهارم از حیات خود شد. نگارنده سعی دارد با توجه به الزاماتی که رهبری برای ایجاد الگوی بومی برای پیشرفت مد نظر دارند، از میان اندیشه کسی که احیاگر و سازنده تمدنی جدید است این الگو را استخراج نماید. چراکه بهزعم نگارنده میتوان با توجه به توان گفتمان سازی گسترده سیره عملی و نظری امام خمینی به سوال تاریخی «چه باید کرد؟» جواب داد. در نهایت این الگو میتواند در تدوین راهبردی سند «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» به مسئولین، اندیشمندان و پژوهشگران کمک کند و مجریان طرح را بر مفاهیم کلیدی مدنظر بنیان گذار جمهوری اسلامی و تمدن نوین از این سند آشنا نماید.(ص 4-7)
سابقه تحقیق
تحقیقات متعددی در زمینه الگوسازی برای پیشرفت صورت پذیرفته است. به مثالهایی از متونی که مربوط به نوسازی و دگرگونی سیاسی هستند، مثل کتاب «کارگردانی دگرگونی سیاسی در جهان سوم» اثر ایرند گن دیر، کتاب «رشد سیاسی» سی ایچ، کتاب «عقل و توسعه یافتگی» محمود سریع القلم، «نقد نظریههای سیاسی و توسعه سیاسی» از عبدالعلی قوام و در نهایت کتاب «توسعه سیاسی» نوشته سعید کریمی اشاره نمود. (ص9)
در موضوع نوسازی ایران نیز چند پژوهش وجود دارد. کتاب «عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران» نوشته محمود سریعالقلم، کتاب توسعه و توسعه یافتگی، روش تفکر و عقلانیت در توسعه، مطالعه موردی ایران» اثر سعید حاجی هاشمی و کتاب «15مدل نوسازی، توسعه و دگرگونی سیاسی» به قلم سیدحسین سیف زاده از شاخصترین این پژوهشهاست. (ص10) اما در باب تحقیقات مربوط به تحلیل اندیشه امام خمینی دو کتاب بسیار شاخص و برجسته است. کتاب «اندیشه سیاسی امام خمینی» از محمدحسین جمشیدی و بخش دوم و سوم کتاب «مذهب و نوسازی» اثر یحیی فوزی تویسرکانی که به بازخوانی و قرائت امام نسبت به نوسازی میپردازد. (ص11)
در باب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تحقیقات متعددی صورت گرفته است که با توجه به نو بودن مسئله ( در سال 1389 و 1390) فقط میتوان به دو همایش ملی با همین عنوان و همچنین سخنان مقام معظم رهبری که در کتاب «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از منظر رهبر معظم انقلاب» نوشته امیر سیاهپوش اشاره کرد. در سال 1386 در جمع دانشجویان دانشگاه فردوسی، رهبری سخنرانی مهمی دارند که ضرورت تدوین سند را بیان میکنند. فلذا پژوهش خاصی مبتنی بر اندیشه امام خمینی و تطابق با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت صورت نگرفته است و بر وجود خلا در این زمینه تاکید میشود. (ص 15-18)
سوالات پژوهشی
مشخصا این تحقیق بدنبال این سوال اصلی است که «آیا اندیشه و سیره عملی و نظری امام خمینی به عنوان اندیشمند نوگرایی اعتدالی، میتواند الهام بخش تدوین الگوی مذکور باشد یا خیر؟» سوالات فرعی نیز به شرح ذیل میباشد:
- مفهوم و الگوهای رایج در مورد توسعه و پیشرفت کدامند؟
- دلایل ضرورت تدوین الگوی بومی برای پیشرفت ایران، با توجه به سیر تاریخی و پیامدهای توسعه کدامند؟
- مبانی، ویژگیها و شاخصهای اصلی پیشرفت در اندیشه امام خمینی کداماند؟
تبیبن مفاهیم کلیدی
به منظور تعریف، فهم و ایجاد ارتباط منطقی با خواننده، سه مفهوم اصلی تعریف میشود؛
الگو
الگو دارای سه ویژگی است. جنبه مفهومی (عنصر مفهومی نشان میدهد که واقعیت از چه متغیرهایی متشکل است)، عنصر نظری و تئوریک و دارا بودن قواعد تفسیری است. اما تعریفی که از آن مد نظر است، «الگو، مجموعهای از قواعد، دکترین، سرمشقها و مدلهاست که پیش نیاز انجام انجام فعالیتهای جزئی وکلی وبرای کارهایی بوده که قرار ایت با برنامه ریزی ودر مسیر درست و بهینه حرکت کند و بخواهد به اهداف پیش بینی شده دست پیدا کند.» (سیف زاده، 1389: 83)
اسلامی ایرانی
برای تعریف این عبارت از سخنان مقام معظم رهبری استفاده میشود که اسلامی بودن را بر مبنای نظری و فلسفی اسلام و مبانی انسان شناسی آن و ایرانی بودن را با توجه به فکر و ابتکار ایرانی بیان میکنند. (ص 21)
پیشرفت
در اینجا تعاریف متعددی وجود دارد. نگارنده سعی دارد از اندیشههای متعدد دریافتهای خود را بیان کند. اما در نهایت تعریف مختار خود را بر اساس اندیشه رهبری پایه میگذارد و بیان میکند «ما وقتی میگوئیم پیشرفت، نباید توسعهی به مفهوم رائج غربی تداعی بشود. امروز توسعه، در اصطلاحات سیاسی و جهانی و بین المللی حرف رائجی است. ممکن است پیشرفتی که ما میگوئیم، با آن چه که امروز از مفهوم توسعه در دنیا فهمیده میشود، وجوه مشترکی داشته باشد – که حتماً دارد – اما در نظام واژگانی ما، کلمهی پیشرفت معنای خاص خودش را داشته باشد که با توسعه در نظام واژگانی امروز غرب، نبایستی اشتباه بشود. آن چه ما دنبالش هستیم، لزوماً توسعهی غربی با همان مختصات و با همان شاخصها نیست.» (خامنه ای، 1388: 104)
اجزا | دلیل انتخاب | معانی |
الگو | نقشه جامع | |
اسلامی | تکیه الگو بر منابع اسلامی | استورای بر مبانی اسلامی |
انسان شناختی اسلام | ||
ایرانی | تنظیم الگوی توسط فکر ایرانی تاثیر شرایط الگو | |
پیشرفت | اجتناب از بار ارزشی کلمه توسعه | |
مشخص بودن معنای پیشرفت در فارسی | ||
قابل تعریف بودن معنا و ساحات پیشرفت مورد نظر ما |
روش تحقیق
با توجه به اینکه هدف موضوع تحقیق بنیادین است، لزوما باید از روش توصیفی استفاده نمود. در روش توصیفی، محقق آنچه را که هست توصیف و تقسیر میکند و به شرایط یا روابط موجود، عقاید متداول، فرایندهای جاری توجه دارد. توجه در درجه اول به مزان حال است. هرچند غالبا رویدادها و آثار گذشته را نیز مورد بررسی قرار میدهد. بنابراین میتوان گفت روش در این بررسی، ترکیبی از روش تحلیلی، توصیفی و تاریخی است. روش جمع آوری دادهها نیز با توجه به سوالات تحقیق، کتابخانهای و از طریق مطالعه متون و منابع مربوط به افکار و اندیشه امام خمینی و منابع مربوط به توسعه است. (ص26)
سازماندهی تحقیق
با توجه به هدف پژوهش که سعی در استخراج الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در اندیشه امام خمینی است، مطالب در 6 فصل تدوین شده است. در فصل دوم مفاهیم کروبط به پیشرفت اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد و در فصل بعدی آسیب شناسی رویکرد غربی به توسعه و امکان سنجی توسعه بومی مورد بررسی قرار میگیرد. فصل چهارم مبانی فکری امام خمینی شامل معرفت شناسی، معرفت شناسی، جهان بینی و هستی شناسی بررسی شده و ضمن بررسی مفهوم توسعه، به ویژگیهای پیشرفت از نظر ایشان پرداخته میشود. در فصل پنجم الگوی مد نظر خود را از اندیشه امام خمینی مستخرج کرده و در نهایت در فصل انتهایی و ششم ایعاد و ویژگیهای اصلی پیشرفت را از سیره عملی و نظری ایشان بررسی و بیان میکند. (ص28)
فصل دوم، مفهوم شناسی الگوهای پیشرفت اجتماعی
الگوهای غربی پیشرفت
در راسنای تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، آشنایی با دیدگاه های مدرن غربی در زمینه پیشرفت و تحول اجتماعی سودمند است. چراکه میتوان ضمن به کارگیری نقاط قوت و مثبت، از بسیاری از کژ راههایی که آنها دچار شدندف پرهیز نمود. گرچه علاقه و توجه به نوسازی یا توسعه به معنای دقیق بعد از جنگ جهانی دوم به منصه ظهور رسید، لیکن بحث از ماهیت جامعه مدرن و تغییر اجتماعیو توسعه را باید در مبادی و مبانی علوم اجتماعی جدید سراغ گرفت. در واقع در بسیاری از مسائل خاص مورد توجه پژوهشگران نوسازی که به کشورهای درحال توسعه یا جدید مربوط میشود، با بعضی مقولات اساسی اولیه جامعه شناسی مدرن، ارتباط تنگاتنگ دارد. به همین دلیل، بسیار زا انتقاداتی که بر مطالعات مذکور صورت گرفته است، در برگیرنده بعضی از مسائل محوری مربوط به نظریههای جامعه شناسی هست. (ص30) برخی از این الگوها در ادامه میآید.
الگوی پیشرفت تدریجی
این الگو اساسا بر روی تغییر متمرکز است و در شکل اولیه مبتنی بر چیزی است که اصطلاحا قیاس ارگانیک خوانده میشود. بدین معنی که «جامعه هم مثل ارگانیسم زنده، سازمان یافته و توسعه پذیر است. این دیدگاه در برخی موارد به عنوان داروینیسم اجتماعی معروف است.» (عابدی اردکانی، 1381: 90) اگوست کنت، امیل دورکیم و اسپنسر از طرفداران این الگو بودند.
الگوی سنت گرایی
این الگو که منتسب به جنبش رومانیسیتم است در برابر الگوی قبلی قدر علم کرده و بر این باور بودند تکامل فرهنگی سیری تدریجی و ناآگاهانه است و هر فرهنگ ملی دارای هویت و تکامل اختصاصی است. (ص 35)
الگوی پیشرفت دیالکتیک
نزاع مهمترین فرایند اجتماعی است که نه ثبات است و نه تکامل ولی جواب درست به آن سبب ثبات و تکامل میشود. مهمترین مفروضات این الگو عبارتست از:« جامعه میتواند به صورت مجموعهای از طبقات وجود داشته باشد. 2-تمام جوامع برای تامین منافع به جدال میپردازند. 3- جامعه سازمان یافته سرشار از منازعات است. 4- همه رشد و تکامل وجود دارد.» (عابدی اردکانی، 1381: 95) اندیشمندانی چون توماس هابز، هگل و کارل مارکس پشت این الگو بودند.
الگوی جامعه شناسی وبر
الگویی بسیار پیچیده و وسیع که دارای دو مدل است. در مدل اول جهان اجتماعی از 3 بعد تشکیل میشود؛ فرهنگ، الگوی کنش اجتماعی و جهتگیریهای روانشناختی. در مدل دوم تعییرات اجتماعی اصل است و فرآیند صنعتی شدن غرب با همین مدل شکل گرفته است. (ص 39)
امام خمینی، غرب و پیشرفت
در تناظر و غیریت با الگوی غربی نوسازی و توسعه، انقلاب اسلامی رهیافتی بدیل و دارای رویکردی بومی بود. هر چند اهداف انقلاب در برخی مواضع دارای کاستیهایی است، ولی آنچه مهم است کلیت انقلاب بویژه با توجه به اندیشههای رهبر آن که در چالشهای اساسی در برابر غرب خم به ابرو نیاورد. وقتی وارد منظومه فکری ایشان میشویم، خواهیم دید یک صفت برازنده اوست؛ اسلام شناس حقیقی. چرا که با دغدغه اسلام که در تاروپور فرهنگ ایرانی تنیده است، سیاستهای غرب را یکی پس از دیگیری دچار خدشه کرد و الگوی پیشرفت و نوسازی مدنظر خود را به جهانیان ثابت نمود. (ص43)
او که استقلال سیاسی و نظری را برای جمهوری اسلامی مدنظر داشت، هر گونه انحراف از معیار اسلام را بر نمیتافت. بی آنکه مفاهیم مورد اتخاذ و تفاهم غرب مثل قدرت، دانش، ارزش و… را نفی کند، فلسفه سیاسی التقاطی غرب که باعث بوجود آمدن لیبرالیسم، سکولاریسم و اومانیسم بود را با مبانی اصیل اسلامی نقد کرد. (ص45 – 50)
نتیجه گیری
هر چند امروزه با پیدایش مکاتب و نگرشهای انتقادی نسبت به مدرن سازی و نوسازی اولیه، جریان تک خطی پیشرفت و توسعه مبادی نظری آن نظیر اعتقاد به حرکت یکسان و مفهوم تکاملی اجتماع بشری و تقابل سنت و مدرنیته رنگ باخته ولی در نگاه کلان مجموعه این تفکرات جز د ردایره گفتمان مدرنیسم مورد تحلیل قرار نمیگیرد.(ص52)
چه بسا وجوه مشترکی را که عمدتا در جنبههای صوری و شاخصهای پیشرفت، بین مجموعه تفکرات غربی با تفکر اسلامی، به ویژه دیدگاه های امام خمینی، مثل دغدغه پیشرفت اجتماعی، اصلاح فکری و کرامت انسانی بتوان یافت ولی تفار دو دیدگاه مبنایی و اصولی و فلسفی است. (ص 53-55)
نتیجه ای که میتوان از این بحث گرفت این است که با توجه به مبنای لرزان و بعضا فروریخته غرب، لازم است به آن با دیده شک نگریست و در مقابل با توجه به تجربه موفق انقلاب اسلامی در برچایی حکومت مبتنی بر ایدئولوزی خود، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را طرح ریزی کرد. (ص 56)
فصل سوم، آسیب شناسی توسعه غربی و امکان سنجی الگوی توسعه بومی (پیشرفت)
مفاهیم و تعاریف
پرداختن به الگوی بومی توسعه از ضرورتهای مهم عصر حاضر و مخصوصا برای کشورمان ایران است.تجربه نشان داده است که نظریه ها و الگوهای غربی توسعه به ویژه در بعد اقتصادی که از جانب کشورهای توسعه یافته برای کشورهای جهان سوم تجویز میشود، از زمینه های مهم شکل گیری معضلات اقتصادی این کشورها بوده است. لذا «فرآیند بومی سازی، د رتئوری توسعه و نیر در علوم اجتماعی به طور کل اساسا یم جنبش آزادی بخش از میزاث استعماری و نظام امپریالیسیتی است. که به طور طبیعی در الگوی بین المللی ارتباطات انعکاس یافته است.»(هتنه، 1388: 112) فلذا برای شناخت بهتر این فرآیند، باید مفاهیم زیر مورد بررسی قرار گیرد.
توسعه
پس از انقلاب صنعتی و ظهور مفاهیم نوسازی و توسعه در قرن نوزدهم، قدرت های عظیم اقتصادی به مرور رشد کردند و موجب ایجاد شکاف عمیق بین کشورهای توسعه یافته و غیره شد. اندیشه سود طلبی در تمام جهان منتشر شد و طبقات اجتماعی مختلف با توجه به میزان بهره وری اقتصادی، دارای تفاوت های فاحش شدند. (ص59 و 60)
اما واژه و اصطلاح توسعه به معنای پرورش و گسترش تدریجی از قرن هفدهم توسط آدام اسمیت و جان استورات استفاده شد که بعدها ادبیات این زمینه با همین مفهوم مورد استفاده قرار میگرفت.
میل بدنبال یافتن راههایی برای انباشت بیشرت سرماییه و بالا رفتن نرخ سود بود و اسمیت هم اقتصادی که دارای انباشت بیشتر سرمایه و تقسیم کار منطقی بود را توسعه یافته نامید. (همتی، 1376: 43) پس از ایشان مارکس و اسمال و شومپیتر و هانت نیز نظریات خود را بیان کردند و این مفهوم بر سر زبان ها افتاد. (ص60)
توسعه عبارت است از «روند خلاق و نوآوری برای ایجاد تغییرات زیر بنایی در سیستم اجتماعی» (قره باغیان، 1370: 7) ویا «توسعه به بهینه سازی در استفاده از نیروهای بالقوه مادی و انسانی یک اجتماع تعریف شده است.» (سریع القلم، 1369: 88)
ویژگیهای کلی الگوهای توسعه
چهار موضع ایدئولوژیک مختلف از منظر دادلی سیرز نسبت به توسعه به شرح نمودار زیر است:

در ادبیات جدید توسعه که مربوط به دهه 80 به بعد است، میتوان عنوان توسعه انسانی به آن داد، توسعه مقولهای کیفی، جامع و چند بعدی قلمداد میشود که از گذر نوسازی یعنی تغییرات اجتماعی صورت میگیرد. در این دیدگاه انسانها و مردم هدف توسعه هستند نه ابزار آن و بوم شناسی، حقق بشر، زنان، مشارکت انسانی، کرامت انسانی وفقر مورد توجه جدی قرار میگیرد. در اینجا توسعه و توسعه نیافتگی علاوه بر ابعاد داخلی مورد تاکید مکتب نوسازی، ابعاد بین المللی منطقه ای و جهانی دارد. (ص64)
آسیب شناسی توسعه
از منظر هتنه، نظریه توسعه، مجموعه ای نامنسجم از رهیافت های مختلف هم هستند که با وجود رد و انکار یکدیگر، همدیگر را مفروض قرار میدهند. و نمیتوان نظریه توسعه را به عنوان مجموعه ای خاص از تفکری که قابل کاربرد درباره جهان سوم است شناخت و نیز نمیتوان هیچ تعریف قطعی و نهایی از توسعه ارائه داد. تنها میتوان پیشنهادهایی درباره آنچه باید توسعه یابد در بسترهای خاص ارائه داد. (هتنه، 1380: 18)
پس از بیان نکاتی که هتنه گفت میتوان آسیبهای توسعه را به موراد زیر تقسیم بندی نمود:
- پارادوکس اثباتی – هنجاری
- پارادوکس صوری ماهوی (ص 66)
- عوارش منفی توسعه در کشورهای توسعه یافته
- ناپایداری سیاسی در جریان توسعه
- گسترش فساد اقتصادی
- بحران مشروعیت در توسعه (ص 70)
در ایران نیز الگوهای متعددی از توسعه پیاده سازی شده است. برای مثال در دوره قاجار پس از شکستهای پیاپی به روسیه و هراس همیشگی از انگلیس، قائم مقام فراهانی، امیر کبیر و یا حتی عباس میرزا بدنیال شناخت و ارتباط موثر با غرب رفتند. پس از ارسال دانشجو به خارجه و رونق پیدا کردن حضور دیپلماتهای فرنگی در ایران، به مرور دخالتها آغاز شد و با ایجاد فشارهای اقتصادی بر جامعه، بدر تفکر مدرن و جامعه مدرن در ایران کاشته شد. از این رو جریانهای روشنفکر در ایران به سرعت رشد کرده و در نهایت به قدرت نیز رسیدند. جان فوران میگوید:« ایران در عصر صفوی در ردیف کشورهای مستقل بود، در قاجار به سمت وابسته و حاشیه رفت و در نهایت در دوران پهلوی با توجه به اینکه محمدرضا پهلوی بدنبال توسعه بود، ولی موفق به تغییر رویه نشد و ایران به جمع کشورهای حاشیهای اضافه شد.» (فوران، 1377: 36)
در دوران پهلوی اول و دوم نیز مسیر به سمت مدرنیزاسیون بسیار هموار شد تا جایی که رضا خان پهلوی برای مدرن نمودن جامعه به حجاب و لباسهای مردم هم رحم نکرد و گفت باید برای توسعه، تماما شبیه غربیها شد. (ص 75) اما در نهایت موفق نشدند چرا که جامعه ایرانی این مدل توسعه را برنمیتافت. شاه نتوانست گفتمان توسعه را در بین مردم به درستی پخش کند ودر نهایت با توجه عدم وجود فضای مناسب در داخل و همچنین عدم اجرایی صحیح و ایرانیزه کردن آن، این دوره هم با شکست همراه شد. (ص 78)
برنامههای توسعه اقتصادی در دورا نبعد از انقلاب اسلامی شکل گرفت. این روند را میتوان بازتاب نیازهای جدید جامعه ایران دانست. افزایش جمعیت، نتایح حاصل از جنگ تحمیلی، خروج سرمایه و نیروهای کارشناسی کشور محدودیت های قابل توجهی را برای اقتصاد و ساختار سیاسی ایران بوجود اورد. در چنین شرایطی بود که برنامه توسعه اقتصادی به عنوان نمادی از عملگرایی در چامع ایرانی تلقی شد و منجر به اجرای سیاست هایی شد که بستر را برای توسعه اقتصادی فراهم میکرد. (ص81)
«اما با توجه پیامدهای مثبت، مشکلات متعددی را نیز همچون فساد ورانت، بزرگ شدن دولت، خصوصی سازی ناقص و تورم روز افزون در عین رکود شد.» (رفیع پور، 1378: 20) در نهایت باعث بوجود امدن وضعیت اضطراری برای جمهوری اسلامی شد. (ص82)
پیشرفت به مثابه الگوی بومی توسعه ایران
اگر تا به حال توسعه چه به شکل اولیه و چه به شکل شاخصهای عمومی توسعه به عنوان آرمانی برای کشورهای جهان سوم قلمداد میشد، ولی امروزه هم بدلایلی که پیش گفته شد، جهان سوم و ایران به جهت وضعیت خاص و بحران هایی که کشورهای توسعه یافته غربی در سطح جهانی و داخلی با آن دست به گریبان هستند، دیگر نمیتوان به عنوان الگویی کامل و جهان شمول به حساب آورد. (ص83)
آنچه که میتوان به عنوان نقیضه اصلی و مشترک وعلت العلل عدم موفقیت الگوهای مختلف توسعه ایرانی محسوب کرد، مشکل تئوریک و عدم توجه به بوم شناسی میباشد. (ص 84)
جمع بندی و نتیجه گیری
با توجه به نکات گفته شده در موضوع عدم توانایی تعمیم توسعه غربی به جهان و همچنین در کنار تجربیات موفق انقلاب اسلامی و اراده مستمر برای پیشرفت ورهنمود های امام خمینی و رهبری، فرص تدوین سند جامع پیشرفت ضروری است. (ص85)
فصل چهارم، امام خمینی و مبانی فکری پیشرفت و تعالی
معرفت شناختی امام خمینی
اندیشه و مواضع امام در قبال پدیدههای اجتماعی، پدیدهای جدید مثل پیشرفت و ترقی، مانند هر متفکر دیگری تحت تاثیر مبانی کلیتری قرار دارد که بدون شناخت و توجه به آنها فهم دیدگاه ایشان دشوار است. (ص87)
یکی از مباحث رایج روش شناسی برای شناخت هر اندیشه، توجه به مبادی معرفت شناختی آن است. تا بتوان فهمید که اندیشمند در چه پارادایمی به تفکر میپردازد. آنچه یک واقعیت در تاریخ اندیشه متفکران اسلامی مشهود است، تسلط نگرش اسنان گرایانه مبتنی بر نوعی نگاه روانشناختی است. در این میان امام خمینی از یک سو تعلمیات فکری خویش را در سنت تفکر اسلامی با صبغه روانشناختی فراگرفته و از سویی درباره مقولات اجتماعی مثل حکومت اسلامی تئوری پردازی سیاسی نظریه ولایت فقیه بحث میکند. بر این ساسا میتوان امام را در نقطه عطفی از اندیشه و عمل اسلامی قرار داد که نگرشی عمودتا جامع گرایانه دارد. (ص 88)
برخی مقاطع مهم روند تقویتی نگاه جامع گرایانه در اندیشه امام عبارتند از:
- مقطع شروع انقلاب اسلامی
- مقطع تشریح و تدوین نظریه ولایت فقیه
- مقطع پیروزی انقلاب اسلامی
اصول اندیشهای امام خمینی که باعث بروز نگرش جامع گرایانه وی میشود عبارتست از:
- تاکید بر اولوین نگاه اجتماعی به فقه و دین
- تاکید بر عنصر زمان و مکان در اجتهاد
- عدم تکاپوی اجتهادی مصطلح در حوزههای علمیه
- حکومت فلسفه علمی فقه
روش شناختی امام خمینی
«روش عبارت است از ابزار کسب دانش و مفهوم آن در پیش گرفتن راهبی برای رسدن به هدف و مقصودی با نظم و توالی خاص است» (کاظمی، 1373: 29)
امام خمینی به عنوان یک اندیشمند فقیه و مجتهد به روش تحقیق اهمیت بسزایی داده است. «او در حوزه روش به دو دانش منطق و اصول فقه توجه خاص دارد« (خمینی، 1380: 29) همچنین دو روش کلی در شیوه اجتهاد تاکید دارد:
- اجتهاد جواهری
- روشهای جدید معرفتی
امام خمینی در تمام معارف و مسائل سیاسی و اجتماعی از روشهای خاص آن حوزه استفاده میکرد. (ص94)
جهان بینی و هستی شناسی امام خمینی
ارکان اعتقادی هستی شناسی امام خمینی عبارتند از:
- توحید و خدامحوری
- مظهریت عالم
- وحدت انگاری و وحدت گرایی
- عدل گرایی
- ضرورت ارسال رسل و اصل خلافت
- خاتمیت رسول اکرم (ص) و جامعیت قران
- اعتقاد به اصل امامت و ولایت
- ثقلین محوری
انسان شناسی امام خمینی
انسان شناسی امام در واقع بخش از حق شناسی اوست. بدین معنا که نگاه وی به ماهیت انسان و ابعاد وجود و دامنه حیات و زندگانی او، به جایگاه کلی او در هستی ارتباط مییابد. زیرا در این نگاه، انسان به عنوان آفریده خدای متعال بوده و دلیل برخورداری او از امکانات متعددخداوند متعال است. لذا خود انسان با توجه به قدرت عاقله و انتخاب گری خود، عامل شکستها و پیروزهای خود است. (ص 102)
در ادامه ماهیت و مراتب انسان را مورد بررسی قرار میدهد. چرا که او موجود خاص این خلفت است و تفاوت اساسی با سایر مخلوقات دارد. اگر این رشد و نمو برای او نبود فرق او با حیوانات و نباتات در کجا بود. پس از این به ابعاد وجود انسان که دارای دو بعد معنوی و ظاهری است میپردازند. (ص 103-104)
فطرت مهمترین عامل و ویژگی بیان کننده کرامت ذاتی انسان است که او را به اسم اعظم خدا و حامل آن تبدیل میکند. این موجود متعالی میتواند ظلوم و جهول باشد. در صحیفه امام میگوید:«شلوم به معنای این است که هر بتی را شکسته و هرچیزی را شکسته است و جهول به معنای متوجه هیچ چیزنیست و همه چیز غافل است»( صحیفه امام، ج13: 34) سپس اخلاق و در نهایت هدف آفریش انسان را مورد بررسی قرار میدهد. (ص 108)
یکی از مهمترین مواردی که میتوان از دیدگاههای امام استخراج نمود گزارشهای تطبیقی است. امام انسان را در مکتب توحیدی و سایر مکاتب را اینطور مقایسه میکند:


امام خمینی، توسعه و ویژگیهای پیشرفت
برخلاف تعاریف رایج توسعه، توسعه در اندیشه امام خمینی که برگرفته از آموزههای اسلامی است معنای دیگری دارد. او توسعه را در راستای ویژگیهای وجودی انسان و هدف خلقت او بعثت انبیا معنا پیدا میکند. (ص111)
«او بر این باور سات که آنچه دخیل در ترقی و پیشرفت انسان است در کتاب و سنت بیان شده است و خداوند متعال تمامل مسائل مربوطه به اجتماع و سیاست را بیان کرده است.» (صحیف امام، ج3: 237)
« اسلام مکتبی است که برخلاف مکاتب غیر توحیدی در تمام شوون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی دخالت دارد و از بیان هیچ نکته ای ولو ناچیز که در تربیت انسان و جامعه نقش داردف فروگذار ننموده است. موانع را گوشزد کرده و راه را برای تکامل نشان داده است.»(صجیفه نور، ج21: 99)
جمع بندی و نتیجه گیری
ویژگیهای توسعه و پیشرفت اسلامی از نظر امام را میتوان به موارد زیر خلاصه نمود:
- همه هدف توسعه اسلامی، اهداف مادی نیست؛
- اهداف مادی نباید مانع برای دستیابی به معنویات باشد؛
- گسترش معنویات در جامعه و ایجاد روحیه اعتماد به نفس و خودباوری؛
- مادیات مقدمه انسان سازی است؛
- ازادی حقیقی زمانی است که مردم در همه امور دخیل باشند؛
- عدالت اجتماعی همراه با توسعه اجتماعی؛
- استقلال و نفی هرگونه وابستگی؛
- تفاهم با سایر ملل و استفاده از تجربیات ایشان؛
- توسعه انسانی و نجات انسان از جهل و نادانی و ظلمات مادیات.
فصل پنجم، الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت در اندیشه امام خمینی
الگوسازی امام خمینی
در راستای راهبرد و الگوسازی اسلامی امام می فرماید : «ما میخواهیم یک الگویی از اسلام در عالم ولو الگوی ناقصی باشد نشان دهیم»(صحیفه نور، ج18: 129) در اینجا اینجا تلاش داریم راهبرد الگوسازی اسلامی را در اندیشه امام بازخوانی کنیم. ابتداً می بایست به چند نکته توجه کرد: (ص 119)
- رویکرد جامعنگرانه، نه تجزیهای و ترکیبی (اندیشه و خط امام، یک فرهنگ و جهان بینی واحد و یک کل تجزیه ناپذیر است.) (ص 120)
- توجه به رویکرد تاریخی و ناسخ و منسوخها (ص 120)
شاخصهای اندیشه امام
- اسلام ناب محمدی (ص) / مهمترین اصل حاکم بر تفکر و عمل امام ره دین مداری است. برای امام هیچ چیز مهمتر از جاری شدن امر خداوند و حاکم شدن حکم اسلام بر جمیع شئون حیات نیست. (ص 121)
- جاذبه و دافعه بر مبنای اسلام / یکی از شاخصهای اصلی در فرهنگ اسلامی، اصل تولّی و تبرّی است. این اصل الهام بخش امام در عمل سیاسی است.
- مشروعیت الهی رهبری و قانون / «در انظام سیاسی اسلام و اندیشه امام ، گرچه ولایت و حاکمیت مختص خداست، اما مردم در تاسیس و شکل گیری حکومت و ولایت انشاء شده از حانب خدا و تداوم و استمرار آن از سه جهت دارای نقش و تاثیرگذاری اساسیاند: یکی پذیرش حاکمیت و ولایت الهی، دیگری مشارکت عملی در تحقق حکومت دینی، سرانجام نظارت عمومی مردم، امام به این نقش ها توجه و اعتماد فراوانی داشت و بارها آن را مطرح کرد»(افخمی اردکانی به نقل از جاجی صادقی، 1384: 59-60) (ص 122 و 123)
- وحدت سیاست و معنویت / از شاخصهای مهم اندیشه و رفتار امام، وحدت و توام بودن سیاست با معنویت است. (ص 123)
- مردم سالاری دینی / مردم سالاری دینی مفهومی مرکب از دو جزء نیست بلکه حقیقت واحد درون دینی است. (ص 123) اصول مردم سالای دینی این 10 مورد معرفی می شود:
- فضیلت محوری
- هدایت محوری
- حاکمیت الهی
- ایمان دینی
- انتخاب مردمی
- آرمان گرایی
- تکلیف محوری
- شایسته سالاری
- قانون محوری
- رضایتمندی (افخمی اردکانی به نقل از مهاجرنیا، 1384: 70-73) (ص 124)
- ظلم ستیزی / در اندیشه اما مظلم ستیزی هیچ محدودیت و مرزی را نمی شناخت. (ص 124)
- ولایت فقیه / از محکمات اندیشه امام اصل ولایت فقیه است. امام در 4 مرحله نظریه لایت فقیه را بیان کردند: اول در کتاب کشف الاسرار دوم در مباحث فقه استدلالی و فتوایی سوم در سال 58 سخنرانیهای مختلفی در دفاع از تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اسلاسی را دارد. چهارم قلب نظریات امام از اواخر 66 تا 68 نظریه ولایت فقیه است.
- عدالت اجتماعی / در مکتب سیاسی امام عدالت اجتماعی جایگاه و اهمیت والایی دارد، لذا حکومت و جامعه باید تمامی اقشار جامعه از حقوق برابر و مساوی برخورداراند. (ص 125)
- نگاه بین المللی و جهانی / جهانی بودن انقلاب (ص 126)
- حاکمیت اخلاق و انگیزه الهی / از ویژگیهای امام این بود که خود را کاملا فراموش کرده بود و فقط خدا بود. (ص 126)
قضاوت درباره اشخاص / یکی از مسائل مهم در قدرت حفظ خود از وسوسه ها است. بسیاری از اطرافیون امام دچار این مفسده شدند.(ص127)
امام و اصول راهبردی پیشرفت
عمل به اسلام و بر پا نمودن حکومت عدل اسلامی
به نظر امام، تنها راه دستیابی به پیشرفت همه جانبه، عمل به اسلام و برپا نمودن حکومت اسلامی است. (ص 129 و 130)
نقش دولت اسلامی و مشارکت مردم در فرآیند پیشرفت
مقصود زا دولت حکومت است که در زمان حضور امام در راس آن امام معصوم و در زمان غیبت فقیه عادل قرار دارد.از دیدگاه امام، حکومت اسلامی مسئول پیاده کردن نظام اسلامی به همه ابعاد آن می باشد. امام برای دولت نقش رهبری، برنامه ریزی و سیاستگذاری و نظارت در فرآیند پیشرفت به طور صد در صدی قائل نیست و فقط وقتی مصلحت مسلمین باشد و جامعه نتواند دولت باید ورود کند. امام می فرمایند: «کارهایی را که از بازار نمی آید و معلوم است که بازار نمیتواند انجام دهد، دولت انجام دهد»(افخمی اردکانی به نقل از صحیفه نور، ج 19: 35-38) (صفحه 130 و 131)
خودباوری و استقلال فکری
به عقده امام، یکی از مهمترین اصول راهبردی برای پیشرفت جامعه، خودباوری و استقلال فکری و وابستگی فکری و عدم اعتماد به نفس منشا همه وابستگی ها حتی وابستگی اقتصادی است. در ادامه امام به وجود دانشگاه و مدرسه و نظام تعلیم و تربیتی متناسب با اسلام در جهت پیشرفت اشارهها و تاکیداتی دارند. (ص 132 و 133)
محرومیت زدایی و حاکمیت طبقات متوسط و افراد محرومیت دیده در راس امور و مسئولیتها
«سرچشمه همه مصیبتهایی که ملتها میکشند، این است که متصدیات امورشان از قشر مرفه و اشراف و اعیان از آنها باشد.» (صحیفه نور، ج6: 263)
مصالح جامعه، کشور و مردم
«سیاست ما همیشه بر مبنای حفظ آزادی، استقلال و حفظ منافع مردم است ک این اصل را هرگر فدای چیزی نخواهیم کرد. »(صحیفه نور، ج3: 49)
استفاده نقادانه از تمدن جدید
امام به عنوان فقیهی نو اندیش، ضمن انتقاد شدید به برخی از جلوههای منفی تمدن غرب به ویژه در جنبههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، از جنبههای مثبت آن خاصه در عرصههای علمی و پیشرفتهای اقتصادی و تکنولوژیک نموده و خواستار استفاده از آنها شده است. استفاده از وسایل ارتباط جمعی، وسایل حمل و نقل، علوم مختلف پزشکی و… (ص 136)
امام و گفتمان نوسازی بعد از انقلاب اسلامی
- نئومدرنیزاسیون
- بومی-مذهبی
- حداقل گرایان مذهبی
- حداکثر گرایان متشرع
- اعتدالی (حداکثرگرایی عقل گرایانه)
سپس امام برای نمونه، در بحث ولایت فقیه و حکومت اسلامی هم در فهم و هم در تقسیر روایات از شیوه استدلالی عقلانی استفاده میکند و هم صراحتا عقل عرفی را برای آیات و ظواهر الفاط میزان میداند. در همین موضع، ولایت و حکومت را از امور اعتباریه و عقلایی محسوب میداند و در فهم چگونگی آن رجوع به عقلا را مطرح مینماید. (ص 141)
فصل ششم، امام، ابعاد، ویژگیها و شاخصههای اصلی پیشرفت
تبیین مفاهیم
در ابتدای فصل، نویسنده به تبیین مفاهیم مندرج در عنوان فصل، یعنی ابعاد پیشرفت، ویژگی و شاخصه اصلی پرداخته است. (ص 144-146)
«توسعه و پیشرفت دارای ابعاد گوناگونی است که میتوان آنها را در سه یا چهار دسته کلی بیان کرد؛ توسعه و پیشرفت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی. حرکت در زمینه همه ابعاد مذکور، ضرورتی غیرقابل انکار است، ولی اولویت دادن به یک بعد مستلزم نفی ابعاد دیگر نیست. میزان در این مرزبندی، تعیین اولویت ارزشهای نهادینه شده در فرهنگ هر جامعه است.» (اخترشهر، همان مأخذ: 94) (ص 144)
«با توجه به تعریف و اهداف پیشرفت و تعالی که از نگاه امام ذکر شد، در الگوی اسلامی-ایرانی نگاه جامع به همه ابعاد به طور متعادل وجود دارد ولی اساس و روح همه ابعاد، فرهنگی به معنای عام و تعالی و تکامل اخلاقی به معنای خاص میباشد.» (افخمی اردکانی، 1390، 145)
الگوهای ابتکاری امام خمینی در ابعاد مختلف سیاسی-اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارای انعظافپذیری زیادی نسبت به زمان، مکان و نیاز روز است و در واقع نوعی الگوی تأسیسی-تلفیقی است و در واقع ویژگی پیشرفت از منظر امام این است. مفهوم محوری و نقطه کانونی پیشرفت از منظر امام خمینی در بعد سیاسی عبارت است از لزوم تشکیل نظام سیاسی اسلام، در بعد اقتصادی عبارت است از استقلال و عدالت و در بعد فرهنگی عبارت است از خودباوری و هویتیابی اسلامی و ملی. (ص 145 و 146)
امام و الگوی سیاسی پیشرفت
الگوی سیاسی امام شامل تشکیل نظام و حفظ و استحکام آن است. ایشان الگوی «جمهری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» را الگوی پیشرفت سیاسی خود عنوان فرمودهاند. (ص 146 و 147)
امام خمینی (ره) سیاست شیطانی را به سیاستی مبتنی بر دروغ، خدعه و نیرنگ معرفی نمودهاند. همچنین از نظر ایشان سیاستی که تنها در پی برآوردن بعد مادی و حیوانی انسان باشد، سیاست حیوانی است. ایشان سیاست اسلامی را هدایت و رساندن جامعه به صلاح میدانند. ایشان غایت سیاست اسلامی را قطع ایادی ظالمین و به دنبال آن ایجاد آرامشی میدانند که سیر روحی برای جامعه به ارمغان بیاورد و جامعه را به سوی خدا هدایت کند. (ص 147-149)
در رابطه دین و سیاست، امام بر خلاف سکولاریزم معتقد بود که دین علاوه بر رابطه انسان با خدا به رابطه انسانها در عرصه اجتماع نیز توجه دارد. از نظر ایشان، دین دارای تعالیمی برای دنیا و آخرت است و توانایی پاسخگویی به تمامی نیازهای مادی و معنوی بشر در طول زمان و مکان را دارد. ایشان در بیانات مختلف، ضمن تأکید بر پیوند عمیق دین و سیاست، آن را نظریهای اجرایی میدانستند و تصور جدایی این دو را ناشی از رسوخ اندیشههای انحرافی در تاریخ اسلام قلمداد میکردند. (ص 149-151)
جهان بینی امام و طرح نظریه حکومت اسلامی یکی از نقاط عطف اندیشه حکومت اسلامی است. بسیاری از علمای شیعه در طول تاریخ نظرشان بر این بود که تشکیل حکومت تنها در زمان امام معصوم امکان دارد. ایشان با رد این نظریه مخرب، تشکیل حکومت را یکی از ضروریات حتمی اسلام میدانستند و منکران آن را انکارکننده «جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام» میدانستند. (ص 152 و 153)
«احکام اسلام محدود به زمان و مکان نیست، تا ابد باقی و لازم الاجراست. تنها برای زمان رسول اکرم (ص) نیامده تا پس از آن متروک شود. این حرف که قوانین اسلام تعطیلپذیرند یا منحصر و محدود به زمان یا مکانی است، بر خلاف اعتقاد اسلام است.» (ولایت فقیه، 1357: 29)
ایشان دلایل تشکیل حکومت را بدین صورت مطرح میکنند: 1. لزوم وجود مجری به منظور اجرای احکام و قوانین 2. سنت پیامبر (ص) بر تشکیل حکومت 3. ضرورت استمرار اجرای احکام 4. نظم و جلوگیری از هرج و مرج 5. سنت امیر المؤمنین بر تشکیل حکومت 6. جامعیت و تنوع اسلام در احکام حکومتی 7. لزوم وحدت و جلوگیری از تصرف بیگانگان 8. لزوم مبارزه با حکومتهای جائر و ضد اسلامی 9. لزوم نجات مردم از ظلم و احقاق حق 10. عمل به احادیث منقول در حوزه تشکیل حکومت. (ص 153)
حکومت مورد نظر امام خمینی (ره) در همه ابعاد و روابط، منبعث از تعالیم قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) با در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان است. این نوع حکومت در واقع حاکمیت الله در زمین یا همان «تئوکراسی» است. از نظر امام، مشروعیت حکومت را از ناحیه خداوند میداند و غیر آن را طاغوتی عنوان میکند. در بعد اجاتماعی نیز حکومت بر اراده و حمایت مردم استوار است. حکومت مورد نظر ایشان خدمتگزار به ملت است نه فرمانروا. (ص 154-156)
«از دیدگاه امام حکومتهایی از نوع دیکتاتوری، استبدادی یا حکومت مطلقه سلطنتی یا مونارشی، آریستوکراسی یا اشرافیگری، حکومت الیگارشی یا متنفذین، حکومتهای دنیامدار و سکولاریستی و حتی بیحکومتی و آنارشیسم مردود است.» (افخمی اردکانی، 1390: 156)
ایشان تفاوتهای عمده حکومت اسلامی و سایر حکومتها را به این شرح مطرح فرمودهاند: 1. حاکمیت الهی در حکومت اسلامی 2. تحقق عدالت و قسط و هدایت جامعه و انسانها به سوی معنویات هدف حکومت اسلامی است. 3. اسلام قانونش را از شرع مقدس میگیرد. 4. دارای پایگاه مردمی است و جهتگیری آن خدمت به محرمین و مستضعفین است. 5. حکومت اسلامی وسیلهای برای احقاق حق، امر به معروف و نهی از منکر است. 6. رهبری حکومت به وسیله ولی فقیه مجهز به علم و عدالت. (ص 157)
دستیابی به چنین وضعیتی نیازمند دو مرحله سلبی و ایجابی بود؛ در مرحله سلبی باید طرح براندازی و نفی حکومت طاغوتی دنبال میشد و در مرحله ایجابی باید چهره مطلوب حکومت برای مردم ترسیم میشد. (ص 157 و 158)
امام از بین شیوههای حکومت، جمهوری را برگزید؛ چرا که هم مردم در تعیین زمامدار نقش داشته باشند و هم شکل موروثی و سلطنتی نداشته باشد. ایشان به دلیل شرایط سیاسی ابتدای انقلاب، بر جمهوری اسلامی تأکید میکردند و جمهوری غربی یا شرقی را رد میکردند. ایشان در سخنرانیهای مختلف مردم را به رأی دادن به جمهوری اسلامی و نه یک کلمه کم و بیش دعوت میفرمودند. (ص 158-160)
«ساختار جمهوری اسلامی بر اساس نوعی تفکیک قوا و در عین حال حول محور «ولایت فقیه» قرار دارد. امام شخصاً نیز پس از تشکیل حکومت، از طریق اعمال ولایت در انتخاب فقهای شورای نگهبان برای نظارت بر مصوبات قوه مقننه و تنفیذ حکم رییس جمهوری در قوه مجریه و انتخاب رییس قوه قضاییه، مشروعیت نظام سیاسی را با مبانی مقبولیت آن که به انتخابات و آرای اکثریت مربوط است چیوند میزند.» (ثواقب، همان مأخذ: 199) (ص 160)

تمایز ساختار جمهوری اسلامی با سایر ساختارها، نقش و جایگاه ولی فقیه است. امام فقیه جامعالشرایط را دارای ویژگیهای علم به قانون اسلام، عدالت و کفایت و صلاحیت میداند و آن را ضامن سلامت و اسلامیت و مانع استبداد و دیکتاتوری معرفی میفرمایند. (ص 161 و 162)
امام و الگوی اقتصادی پیشرفت
«باید نظام اقتصادی را در مجموعه قوانین و مقررات اسلامی در کلیه زمینهها و شئون فردی و اجتماعی ملاحظه کرد. این مسلم است که از نظر اسلامی حل تمامی مشکلات و پیچیدگیها در زندگی انسانها تنها با تنظیم روابط اقتصادی به شکل خاص حل نمیشود و نخواهد شد. بلکه مشکلات را در کل یک نظام اسلامی باید حل کرد و از معنویت نباید غافل بود که کلید درهاست.» (صحیفه نور، ج 4: 213) (ص 163)
از نظر نویسنده امام نه شکل افراطی سرمایهداری و نه شکل تفریطی کمونیستی را بر نمیتابد و راهی میانه به نام رژیم معتدل را برمیگزیند. ایشان ضمن نگاه ارزش محور به مسائل، فعالیت اقتصادی را عبادت ارزشمند و تلاش برای رفع محرومیت محرومان را دارای خیر دنیا و آخرت میدانند. از نظر نویسنده، موضع نقادی و انکاری امام بیشتر معطوف به ابعاد فرهنگی و سیاسی غرب است و در بعد اقتصادی ایشان موضع پذیرش نقادانه دارند. به عبارتی نگرانی ایشان در بحث توسعه اقتصادی سه مسئله است؛ اول آنکه توجه به جهات مادی آنقدر زیاد نشود که اهداف متعالی انسان فراموش شود. دوم آنکه نباید برای توسعه اقتصادی به دیگران وابسته شویم. سوم هم آنکه توسعه اقتصادی منجر به شکلگیری طبقات اجتماعی و کنار رفتن عدالت اجتماعی شود. نویسنده معتقد است تأسیس نهادهای انقلابی بعد از انقلاب، جبران خرابیهای زمان شاه بوده است. (ص 163-167)
«اساس کار یک جمهوری اسلامی، تأمین استقلال مملکت و آزادی ملتها و مبارزه با فساد و فحشا و تنظیم و تدوین قوانین است که در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی با توجه به معیارهای اسلامی، اصلاحات لازم را به عمل آورد که این اصلاحات با مشارکت کامل همه مردم خواهد بود و هدفش قبل از هر چیز، از بین بردن فقر و اصلاح شرایط زندگی برای اکثریت قاطع مردم ما است که از همه جهت مورد ظلم واقع شدهاند.» (صحیفه نور، ج 4: 6) (ص 167)
از نظر امام، اقتصاد زیربنا نیست و برنامه اسلام ضامن زندگی صحیح در دنیا و آخرت است. ایشان رفاه را یکی از مقاصد اسلام میداند اما هدف اصلی را فراتر از اینها میدانند. رد این دیدگاه، اهداف اقتصادی در طول اهداف دیگری معنا مییابند و کنشهای اقتصادی باید با انگیزههای فرامادی به کنشهای الهی پیوند بخورد. امام معتقد است کسانی که اقتصاد را زیربنا میدانند، در واقع جایگاه انسان را نشناختهاند و آن را به حد یک حیوان مثل سایر حیوانات تنزل دادهاند. امام با توجه به شرایط کشور که در حال مبارزه با دشمنان است، رفاهطلبی را با مبارزه سازگار نمیدانند. (ص 167-170)
«ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانهاند و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک میکنند، آب در هاون میکوبند.» (صحیفه نور، ج 21: 108) (ص 170)
امام، رفاه و آسایش فردی را امری درونی و مرتبط با راحتی روح انسان میداند. اما در رفاه اجتماعی ایشان معتقدند این رفاه میتواند خوب یا بد باشد. (ص 170-172)

امام نسبت به عدم وابستگی حساسیت بالایی داشتند و از ابتدای نهضت بر نفی مداخلات بیگانه در امور کشور تأکید میکردند. از نظر امام، وابستگی یک جریان دوسویه است که از یک طرف تلاش قدرتهای استعماری را شامل میشود و از طرف دیگر عمال سیاسی وابسته هستند که نظامات اقتصادی وابستهای را برای ملت فراهم کردهاند. (ص 173 و 174)
ایشان برای رهایی از وابستگی، بیداری ملتها، تغییر نخبگان سیاسی وابسته و جایگزینی نخبگان بومی از طریق انقلاب سیاسی و تربیت تحصیلکردگان و روشنفکران غیر وابسته و غیر غربگرا و تقویت حس اعتماد به نفس را توصیه و تأکید میکنند. (ص 174)
«حمایت و طرفداری از مستضعفان، خدمت به ضعفا، رسیدگی به وضع محرومین و نجات آنان از زیر یوغ ستمگران، ار بین بردن فقر و شکافهای طبقاتی در زمره گامهای مد نظر امام برای تحقق عدالت و استیفای حقوق حقه همه مستضعفان تلقی شده است.» (دهشیری، 1379: 51) (ص 175 و 176)
در نگاه امام، توسعهای قابل پذیرش است که نتایج مثبت آن اقشار وسیعی از جامعه را تحت تأثیر قرار دهد و معیشت آنان را بهبود دهد. از این منظر، عدالت وسیله توسعه معرفت الهی است. از نظر امام، سلام نه جلوی سرمایه را میگیرد و نه اجازه میدهد که سرمایه در دست عدهای معدود باشد. ایشان دلیل مبارزه با سرمایهداری بر هم زدن عدالت اجتماعی میداند و همچنین مبارزه برای استقرار عدالت اجتماعی را لازم و ضروری میدانند. (ص 176 و 177)
امام برای دستیابی به عدالت اجتماعی رهنمودهایی دارند که به آنها اشاره میشود: 1. تشکیل حکومت اسلامی 2. کارگزاران عدالتخواه 3. سادهزیستی مسئولان 4. استفاده از نظرات کارشناسان توسط دولتمردان 5. اولویت رسیدگی به مستضعفین 6. بر هم زدن روابط کشورها به نفع ضعفا 7. تنظیم روابط خارجی و استفاده از دستاوردهای علمی آنان بر اساس استقلال جهت ایجاد عدالت پایدار 8. سعی در خودکفایی در کالاهای استراتژیک (ص 179)
امام و الگوی فرهنگی پیشرفت
از نظر امام پیشرفت فرهنگی، بن مایه پیشرفت در همه زمینههای دیگر است. در تشکیل حکومت زمینههای فرهنگی قبل از تشکیل حکومت و همچنین بعد از آن جزو پیامدها و هدف غایی آن حساب میشوند. همچنین در بعد اقتصادی، شروط عدالت اجتماعی و عدم وابستگی، زمینههای فکری و ذهنی دارند. (ص 179 و 180)
«بزرگترین فاجعه برای ملت ما این وابستگی فکری است که گمان میکنند همه چیز از غرب است و ما در همه ابعاد فقیر هستیم.» (ولایت فقیه: 6) (ص 180)
امام با تعریف هویت فردی ذیل بندگی خدا، هویت ملی را نیز ذیل اسلام سیاسی تعریف میکنند. تعمیق رابطه دیانت و سیاست در جامعه مطلوب، بعد مهمی از هویت ایرانیان را تشکیل میدهد. از نظر ایشان بازگشت به هویت دینی، راه حل مشکلات و عقب ماندگیهاست. (ص 181)
در واقع صورتبندی گفتمان هویت دینی در اندیشه امام دارای تحولاتی بوده است که میتوان آن را به شرح زیر خلاصه کرد: 1. پیوند خویشتنشناسی فردی اجتماعی و ایفای نقش رهبری فکری (در آثاری همچون ولایت فقیه، مصباح الهدایه، شرح دعای سحر، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس) و طرح اندیشه حکیم-حاکم و نهایتاً مضامین مطرح در کشف الاسرار. 2. رویارویی با غربزدگی و بازگشت به خویشتن و ایفای نقش رهبری سیاسی که مشخصاً از 15 خرداد 42 به اوج رسید. 3. تفسیر مکتبی از اسلام و تعبیر ایدئولوژیک از دین در راستای مبارزه با غرب و غربزدگی و طرح اسلام به عنوان دین جامع و کامل. 4. رویارویی حکومت اسلامی (هویت دینی) با حکومت پهلوی (هویت غربی) (خلیلی، 1385: 18-23) (ص 181 و 182)
امام بارها به آسیبشناسی وضعیت هویت ملی پرداخته و اقدامات رژیم گذشته را در راستای تخریب هویت بومی میدانستند. ایشان با انتقاد به برنامههای مدرنیزاسیون تحول در فرهنگ و ارزشهای دینی و بومی را به عنوان هدف این برنامهها معرفی میکنند. امام از خودبیگانگی و غربزدگی را ریشه در جهل به استعدادهای فعلی خود و ناآگاهی نسبت به هویت فرهنگی میراث تاریخی و پشتوانه شخصیت ریشه دار خود میداند. از طرف دیگر ایشان برای تقویت روحیه خودباوری در جهت ترمیم این آسیب گام برداشته است. ایشان شناخت و احیای هویت ملی را عامل پیشرفت کشور میدانند. امام عامل عقب ماندگی کشورهای جهان سوم را تلقین کشورهای استعماری در مورد ناتوانی این کشورها دانستهاند. ایشان راهکارهایی را برای احیای هویت برمیشمارند: 1. نفی خود کاذب که ملغمهای از هویتهای عاریتی است. 2. بازگشت به اسلام 3. بیداری و خودباوری (ص 183-188)
امام به مثابه الگو
دستیابی به اندیشه امام در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… به سادگی و با گزینش صرف چند نقل قول از ایشان ممکن نیست، بلکه مستلزم بازسازی گفتهها و نوشتههای وی و تفکیک انگیزه و انگیخته و یا به عبارتی تفکیک منطق درونی و منطق بازسازی شده مکتوبات و آثار ایشان میباشد و این امر نیازمند تلاشی بین رشتهای با همکاری متخصصان و صاحبنظران مختلف است. (ص 188 و 189)
دیدگاه امام در خصوص ولی فقیه و اختیارات وی، معطوف به ولاست مطلقه فقیه است؛ یعنی همان اختیاراتی که پیامبر و ائمه (ع) داشتند، ولی فقیه نیز دارد. یعنی ولی فقیه سه شأن تقنین، اجرا و قضاوت را بر عهده دارد و یا میتواند به تشخیص خود به دیگرانی که شایستگی دارند واگذار نماید. از نظر ایشان، ولی فقیه نقش هدایت را بر عهده دارد و در امور دولت دخالت نمیکند و تنها در مواردی که حرکتی به سمت انحراف از مسیر انقلاب میرود اقدام میکند. (ص 189 تا 192)
«امام ما… نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملت و رهبر بزرگ مسلمانان عالم میتواند با زندگی زاهدانه زندگی کند، میتواند به جای کاخهای مجلل در یک حسینیه از دیدارکنندگان پذیرایی کنند. با لباس انبیاء و با زبان انبیاء و با اخلاق انبیاء با مردم برخورد کند. تجمل، تشریفات، اسراف، برخوردهای زیادی، خودرأیی، تکبر و استکبار جزء لوازم حتمی برای حکام و زمامداران نیست.» (خامنهای، 1368: 132 و133) (ص 193)
نویسنده با ذکر سخنان مختلفی از امام، خضوع و الگوی اخلاق بودن ایشان را متذکر میشود. در ادامه نیز با نقل مواردی، از زیرکی امام در برخورد با عوامل سیاسی کشورهای دیگر مواردی را عنوان میکند. همچنین در مورد قاطعیت امام در مبارزه و قاطعیت ایشان در مقابله با انحراف. مورد بعدی که از الگوی رفتاری امام عنوان شده است، هماهنگی قول و عمل ایشان است. (ص 193-202)
سخن پایانی
با توجه به نظرات امام در قبال موضوع پیشرفت میتوان ادعا کرد که ایشان قائل به وجود نظام اسلامی در ابعاد مختلف و ضرورت پیادهسازی آن هستند. این هدف با جهاد و قیام میسر است و پیادهسازی جامع آن در همه ابعاد حلال مشکلات و موجد پیشرفت همه جانبه خواهد بود. (ص 202 و 203)

با توجه به مجموعه آراء و آثار امام، میتوان نتیجهگیری کرد که در زمینه تدوین الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، باید از آثار امام به عنوان یکی از منابع اصلی استفاده نمود. (ص 203)
«به طور کلی میتوان مختصات و ویژگیهای زمینهساز پیشرفت از نگاه امام را به شرح زیر خلاصه کرد:
- نخبگان جامعه باید ضمن پذیرش تغییر و دگرگونی، آمادگی برخورد، نقد و انتخاب و انطباق با تغییر و دگرگونی را در خود ایجاد نمایند.
- هرگونه پذیرش نقد، انتخاب و انطباق باید متکی بر معیارها و ملاکهای روشن، معتبر و صحیح باشد.
- اصلیترین این معیارها و ملاکها عبارتند از: اسلام (تعالیم، قوانین و معارف جامع و همهسونگر)، مصالح ملی و اجتماعی و عدم وابستگی (استقلال).
- نخبگان دینی (مراجع و مجتهدین) با اجتهاد فعال مبتنی بر به کارگیری عقل، ملحوظ داشتن زمان و مکان، توجه به روح احکام و قوانین، تفکیک ثبات احکام از ثبات موضوعات و… بر پایه اصل سنتی اجتهاد، باید همواره درصدد یافتن پاسخهای فقهی-حقوقی تازه برای پدیدههای تازه و جدید برآیند.
- نخبگان و مردم باید به عنوان یک تکلیف و وظیفه دینی، عقلی و ملی، حکومت صالح مبتنی بر اسلام را استقرار بخشند تا حکومت بر اساس اسلام و مصالح ملی، جامعه را در مسیر صلاح و فلاح و رفاه رهبری نماید.
- برتری نظامهای ارزشی و فرهنگی بر متغیرهای سیاسی-اقتصادی (با عنایت به مقدمات و جنبههای فرهنگی سیاست و اقتصاد در تفکر اسلامی) (ص 204)
نویسنده الگوی جامع توحیدی را برای الگوی پیشرفت از منظر امام خمینی (ره) پیشنهاد میدهد که در طرح نمادین تسبیحواره قابل نمایش است. (ص 205)

در پایان نیز نویسنده پیشنهاداتی جهت تکمیل بحث سایر محورهایی که در این پژوهش به آنها پرداخته نشد یا کمتر پرداخته شد ارائه میدهد. (ص 206 و 207)
منابع
- افخمی اردکانی،مهدی، نگاهی به مفهوم و جایگاه رفاه در اندیشه امام خمینی، دانشگاه یزد، 1389
- سیف زاده، سیدحسین، 15 مدل نوسازی، توسعه و دگرگونی سیاسی، چاپ اول، نقش قومس، تهران، 1388
- 3. – ،صحیفه نور، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1361، جلد 1 تا 22
- 4. – ، صحیفه امام، موسسه تنظیم ونشر اثار امام خمینی، تهران، 1378، جلد 1 تا 22
- رفیع پور، فرامرز، توسعه و تضاد، شرکت سهامی نشر، تهران، 1396
- عابدی اردکانی، محمد، سنت و نوسازی سیاسی، بنیاد فرهنگی آموزشی ریحانه الرسول، یزد، 1381
- فوران، جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، رسا، تهران، 1378
- هتنه، بژورن، تئوری توسعه و سه جهان، ترجمه احمد موثقی، نشر قومس، تهران، 1381